در جهاني كه ستارگان دروغين بي شمار
ميدرخشند تو را چون شعري از بر كرده ام
و به سينه سپرده ام كه حرفهايت شنيدني و نامت
ماندني است ، دوست دارم با قايق مهر در درياي طوفاني
چشمها را اسير كنم ،دوست دارم اين ديوارها را كه بين ما سايه
افكنده در هم شكنم هر گاه تنها مينشينم اين ياد تو است كه در كنج تنها
هميشه ناوك تنهاييام را ميشكند به راستي كه حقيقت و زندگي عشق است و
زندگي بدون عشق سرابي بيش نيست و چگونه ميشود جاودانه شد .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
|